خلاصه داستان : سوگی ارسوی مجری یک برنامه‌ی معروف است که همزمان با سقوط ریتینگ برنامه‌اش بصورت ناگهانی با فکرت آلابی که یکی از کارفرماهای برتر کشور محسوب می‌شود، ازدواج می‌کند. این ازدواج غیرمنتظره همه را شوکه می‌کند. ازدواج این دو باعث کنار هم جمع شدن دو خانواده که از لحاظ فرهنگی بسیار متفاوت و حتی متضاد هستند می‌شود و مشکلاتی که برایشان پیش می‌آید خیلی فراتر از تصورشان خواهد بود. بیشتر از همه هم فرزندانشان تایلان و شلاله که مجبور می‌شوند در اتاق‌های کنار همدیگر بمانند …

Sevgi Ersoy, a famous TV presenter whose career is on the decline, suddenly marries Fikret Alabey, one of the country's leading businessmen. This unexpected marriage shocks everyone. Both Sevgi and Fikret have had unhappy marriages in the past. They now want to live out their second chances, but it won't be easy. Their marriage means their very different families will come together. The cohabitation of these two very different families under one roof will create bigger problems than Sevgi and Fikret anticipated, changing the lives of all family members, especially their children, Taylan and Şelale, who are forced to live in adjacent rooms.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : پرستار جوان “آسلی” پروژه‌ای سخت را در زمستانی طولانی و در روستایی دور افتاده شروع می‌کند. جاده‌ها به دلیل برف سنگین بسته شده‌اند و شایعاتی مبنی بر بیداری زودتر از موعد خرس‌ها و حمله‌شان به برخی حیوانات پیچیده است. در یک شب سرد، مردی از اهالی روستا گم می‌شود و آسلی ناگهان خود را در میان معمایی حل نشده میابد…

A young nurse starts a new assignment in a small isolated village in the farthest reaches of Turkey, a place that seems asleep in an endless winter. A thick layer of snow covers the souls as well as the lands. But under the snow, unspeakable secrets hibernate.

خلاصه داستان : فیروزه یک سیندرلای معاصر است. او یک زن جوان باهوش و مصمم است که هم درس می خواند و هم کار می کند. او پس از یک کودکی سخت، زندگی آرامی را با برادرانش و محسن بابا که آنها را به فرزندی پذیرفتند، سپری می کند. تا اینکه با کاگان آشنا شد. یک داستان عاشقانه ساده لوحانه. او شروع به دور شدن از دنیای سرپناه خود که توسط مردان خانواده اش که او را دوست داشتند و به او اهمیت می دادند، احاطه شده بود، به سمت جهان تاریک کاگان می رود.

خلاصه داستان : فرح یک پزشک 28 ساله ایرانی است که به طور غیرقانونی به عنوان نظافتچی در استانبول کار می کند و شاهد یک قتل توسط مافیا است.

A murder unintentionally witnessed by Farah, who had to flee her country and illegally struggle to survive with her son, and Tahir Lekesiz, whom she met on the same night, will change their lives forever.