خلاصه داستان : یک درام با محوریت مهاجران غیرقانونی که در اتحادیه اروپا زندگی می کنند.

Desperate to break free from the poverty of his homeland, Elias boards a ramshackle people-smuggling trawler to France. But when the boat is raided by police, Elias leaps into the ocean, eventually finding himself washed up on a Mediterranean beach resort called Eden. So begins Elias odyssesy across Western Europe to Paris, where wondrous promise, helpful new friends and perilous dangers await him every step of the way.

خلاصه داستان : زن جوانی پس از شکستن رابطه به خانه برمی گردد و متوجه می شود که پدرش با زنی همسن و سال خود قرار می گیرد.

After a bad breakup, the only place 23-year-old Jeanne has to stay in Paris is the flat of her father. But when Jeanne arrives, she finds that his new girlfriend has moved in too: Arianne, a young woman her own age. Each is looking for their own kind of love in a city filled with possibilities.

خلاصه داستان : 5 برادر بسیار متفاوت توسط مادر همسر اولیه خود تربیت شده اند. یکی از آنها پس از ناپدید شدن طولانی دوباره در تلاش برای پنهان شدن از باند فروشندگان مواد مخدر و راز مشترکی با خانواده اش است. این پنج برادر با هم راهی برای انتقام از یاد پدر ترور شده خود پیدا می کنند

Five brothers similar yet different, raised by a mother widowed too early. One of them had left the family when he returns, pursued by a gang of smugglers, he find shelter in his family while reveling them a dark secret. The five brothers, together, will find the energy to defend themself and the means to avenge the memory of their murdered father...

خلاصه داستان : در روزهای ابتدایی جنگ جهانی دوم،"آدرین" ستوانی جوان و خوش چهره توسط ترکش یک انفجار مجروح می شود.او تا پایان جنگ در بیمارستانی در پاریس سپری می کند.پنج سال تمام و زندگی اش برای همیشه تغییر می کند...

The first days of WWI. Adrien, a young and handsome lieutenant, is wounded by a piece of shrapnel. He will spend the entire wartime at the Val-de-Grâce Hospital, in Paris. Five long years, and his life will change forever...

خلاصه داستان : کسانی که دیروز گراهام را دوست داشتند نباید امروز حساب کنند. کسانی که امروز او را دوست دارند ، فردا خطر دل شکسته شدن آنها را دارند ... گراهام با از دست دادن حافظه مکرر ، محدود به یک حافظه کوتاه مدت محدود می شود. او فقط بعد از چند دقیقه بیشتر موارد را فراموش می کند. او دیگر همسرش ایزابل و نه پسر جوانش آنتوان و نه بهترین دوستش فرد را نمی شناسد. از آنجا که هر روز یک روز جدید است ، گراهام با مراجعه به جزئیات دفتر کوچک خود ، کلید تعیین کننده هویت ، با زندگی کنار می آید

After an injury, Graham suffers from short-term memory loss, which causes him to fall back into the abyss of amnesia every 10 minutes. Those around him both profit and suffer from his condition -- his sex-crazed boss, Sabine, tricks him into regular trysts, while his family tries to come to terms with the situation. But when temp Irene starts working at Graham's company, they fall into an affair that begins to make a mark on his memory.

خلاصه داستان : دو برادر که گذشته پر تلاطمی داشته اند،پس از مبتلا شدن برادر بزرگتر به یک بیماری خطرناک دوباره به هم می رسند و...

Thomas has been estranged from his brother Luc for several years, due in part to his difficulties in dealing with Luc's homosexuality. But when Thomas is diagnosed with a rare blood disease, which is difficult to treat and impossible to cure, he decides he wants to bring Luc back into his life. The brothers soon become inseparable, and their new relationship begins to alienate their significant others.

خلاصه داستان : از آنجا که ویولن محبوبش خراب شد ، ناصرعلی خان ، یکی از مشهورترین نوازندگان عصر خود ، تمام ذوق زندگی را از دست داده است. او با یافتن هیچ ابزاری که شایسته جایگزینی آن باشد ، تصمیم می گیرد تا در انتظار مرگ خود را به بستر بسپارد.

Since his beloved violin was broken, Nasser-Ali Khan, one of the most renowned musicians of his day, has lost all taste for life. Finding no instrument worthy of replacing it, he decides to confine himself to bed to await death.

خلاصه داستان : وقتی آندره ۸۵ ساله سکته می‌کند، امانوئل با عجله به بالین پدرش می‌رود. او که بیمار و نیمه فلج روی تخت بیمارستان است، از امانوئل می خواهد که به او کمک کند تا به زندگی اش پایان دهد. اما چگونه می توانید به چنین درخواستی احترام بگذارید در حالی که پدر خودتان است؟

When her elderly father has a stroke, Emmanuelle rushes to his bedside. Sick and half-paralysed in his hospital bed, he asks Emmanuelle to help him end his life.

خلاصه داستان : سه مرد که در دوران کودکی خود توسط یک کشیش مورد آزار قرار گرفته اند، درگیر مبارزه برای عدالت می شوند

Alexandre lives in Lyon with his wife and children. One day, he discovered by chance that the priest who abused him to scouts always officiates with children. He then starts a fight, quickly joined by François and Emmanuel, also victims of the priest, to "release their word" on what they suffered.

خلاصه داستان : بازگشت به بورگوندی پس از 10 سال غیبت، ژان به زادگاهش باز می گردد که پدرش بیمار می شود. با خواهرش ژولیت و برادرش ژرمی، آنها باید دوباره رابطه و اعتماد خود را به عنوان یک خانواده بازسازی کنند...

Jean left his hometown ten years ago. When his father falls ill, he comes back and reunites with his sister Juliette and his brother Jérémie. As seasons go by around their vineyard, they'll have to trust each other again.