خلاصه داستان : امانوئل که زندگی خود را در آسایشگاه میگذراند. وی پس از اینکه عاشق یکی دیگر از بیماران آنجا میشود، زندگی خود و دوستان بیمار دیگر و تلاش هایشان برای لذت بردن کامل از زندگیشان را روایت میکند.

During the summer of 1937, Emanuel, a young man in his early twenties, is committed to a sanatorium on the Black Sea coast for treatment of his bone tuberculosis. The treatment consists of painful spine punctures that confine him to a plaster on a stretcher-bed. Little by little, as Emanuel gets accustomed to the sadness of his new life, he discovers that inside the sanatorium there is still a life to be lived to the fullest.

خلاصه داستان : در اوایل قرن نوزدهم ولاشیا ، هنگامی که یک پلیس محلی ، کاستاندین ، توسط ایورداچ ، یک بویار (نجیب زاده محلی) استخدام می شود ، برای یافتن کارفین ، برده کولی که پس از رابطه با همسرش ، سلطانا ، از املاک بویار فرار کرده بود ، . کاستاندین برای یافتن فراری به راه می افتد و سفری پر از ماجرا را آغاز می کند. برده داری کولی از قرن 14 تا اواسط قرن 19 ادامه داشت ، وضعیتی که در بحث عمومی امروز بسیار کم شناخته شده و تقریباً وجود ندارد ، اگرچه تأثیر آن همچنان بر زندگی اجتماعی رومانی تأثیر می گذارد.

Set in early 19th century Wallachia, Romania, a policeman, Costandin, is hired by a nobleman to find a Gypsy slave who has run away from his estate after having an affair with his wife.