خلاصه داستان : داستان راهبه ای به نام نارسیسا. او از موهبت ماوراء طبیعی برخوردار است. او به مدرسه ای می‌رود تا به دختران جوان آموزش دهد.

Spain, 1949. Narcisa, a novice, arrives at an old convent, converted into a girls' school, to work as a teacher.

خلاصه داستان : سرگیو از روزی که پدرومادرش را کشت، حتی یک کلمه حرف نزده است. شش سال از آن روز می گذرد و شاید یک دختر نوجوان بتواند پرده از تمام ماجرای آن اتفاق بردارد.

Sergio hasn't spoken since the day he murdered his parents. Six years later, a teen girl may be the key to revealing the whole story.

خلاصه داستان : داستان یک مدل پاریسی که باید به مادرید برگردد، جایی که مادربزرگش که او را بزرگ کرده بود، به تازگی سکته کرده است. اما گذراندن تنها چند روز با این خویشاوند به یک کابوس غیرمنتظره تبدیل می شود.

Susana leaves her life in Paris, where she works as a model, and returns to Madrid to take care of her grandmother Pilar.

خلاصه داستان : در انتظار بازدید کمیته ای که می تواند به شرکتش جایزه ای برای برتری بدهد، صاحب یک کسب و کار تولید ترازو صنعتی سعی می کند هر مشکلی را از کارگرانش در زمان کافی حل کند.

Julio Blanco is the proprietor of Básculas Blanco, a Spanish company producing industrial scales in a provincial Spanish town, which awaits the imminent visit from a committee that will decide if they merit a local Business Excellence award: everything has to be perfect when the time comes. Working against the clock, Blanco pulls out all the stops to address and resolve issues with his employees, crossing every imaginable line in the process.