خلاصه داستان : گرگور کبیر ، روانشناس صحنه ، وقتی مخاطب مست عمل خود را کوچک شمرد ، عصبانی می شود. هنگامی که مرد ناگهان می میرد ، گریگور خود را متقاعد می کند که مقصر قدرت خواب آور او است. گناهکار ، او از اجرا به موزه موم والری مونه بازنشسته می شود. او وقتی والری ، خواهرزاده اش و دستیار صحنه سابقش ، مورا دانیل ، تحت تعقیب قرار می گیرد ، بیشتر دچار استرس می شود. وقتی والری به طرز مرموزی ناپدید می شود ، آشکار می شود که نیروهای شومی در موزه مشغول کار هستند
When a man dies of a heart attack, a stage and radio mentalist believes he has willed him to die because he was angry with the man. Riddled with guilt, the mentalist cancels further shows, breaks off his engagement to his female partner, who can read minds while in a hypnotic trance, and takes refuge in the eerie wax-museum-cum-home of another woman friend.