خلاصه داستان : راوی خارج از خانه ، مورت گلدن ، ما را به حدود سال 1975 ، یعنی در 21 سالگی ، دوباره به زمستان می برد. او و دو دوستش ، تیم و دنی ، یک سفر سرنوشت ساز از روی پل از دیترویت به کانادا دارند. این سه نفر به هیچ کجای زندگی نمی روند ، اگرچه مورت به فکر نویسندگی است ، در حالی که مادرش می خواهد او را به دانشگاه برود. او و دوستان وی در نظر دارند که بخت سریع خود را با حمل مواد مخدر از مرز در بیوک ضرب و شتم خود ، "واگن جنگ" انجام دهند. مورت نیز به طور ناامید کننده عاشق دختری است که او دو سال قبل از آن را مختصر ملاقات کرد. با توجه به بازرسان مرزی ، خلق و خوی تیم و احساسات پرآشوب دنی ، آیا راهی وجود دارد که بتواند به خوبی خاتمه یابد
A film about three high school friends who find their happy-go-lucky existence tarnished forever the instant they get embroiled in a drug-running scheme that goes awry. When things start getting messy, they rue the day they agreed to the venture; instead of smuggling weed from Canada to Detroit, which they'd expected, the threesome's forced to traffic a huge stash of heroin.